Jump to ratings and reviews
Rate this book
June 27, 2021
Tiknii Don = Quiet Flows the Don: a novel in Four books, Mikhail Sholokhov

And Quiet Flows the Don or Quietly Flows the Don (Quiet Don) is an epic novel in four volumes by Russian writer Mikhail Aleksandrovich Sholokhov.

The first three volumes were written from 1925 to 1932 and published in the Soviet magazine Oktyabr in 1928–1932, and the fourth volume was finished in 1940. The English translation of the first three volumes appeared under this title in 1934.

تاریخ نخستین خوانش ماه آگوست سال 1980میلادی

عنوانهای چاپ شده در ایران: «دن آرام - چهار جلدی»؛ «دن در دریا آرام میگیرد»؛ «دن آرام - چهار جلد در دو مجلد»؛ نویسنده: میخائیل شولوخوف؛ تاریخ نخستین خوانش: روز هشتم ماه مارس سال 1977میلادی

عنوان: دن آرام - چهار جلدی؛ نویسنده: میخائیل شولوخوف؛ مترجم: م.ا به آذین (محمود اعتمادزاده)؛ تهران، نیل، 1344؛ در چهار جلد؛ چاپ دوم1356؛ چاپ دیگر 1363؛ چاپ دیگر 1381 در چهار جلد و 1760ص؛ شابک دوره 9647294549؛ چاپ دیگر تهران، فردوس؛ 1388؛
در چهار جلد؛ شابک 9789643204099؛ موضوع داستان جنگهای داخلی روسیه و انقلاب از نویسندگان روسیه، سده 20م

عنوان: دن آرام - چهار جلد در دو مجلد؛ نویسنده: میخائیل شولوخوف؛ مترجم: احمد شاملو؛ تهران، مازیار، 1382؛ شابک9789645676276؛

عنوان: دن آرام - چهار جلد در دو مجلد؛ نویسنده: میخائیل شولوخوف؛ مترجم: منوچهر بیگدلی خمسه؛ تهران، گلشائی؛ 1368؛ در چهار جلد؛

عنوان: دن در دریا آرام میگیرد؛ مترجم: اسماعیل قهرمانی پور؛ تهران، سمیر، 1391؛ در 1800ص؛ شابک9789642201655؛

چکیده: خانواده ی «ملخوف»، اولاد «پروکوفی ملخوف (مه له خوف)» هستند؛ که از جنگ‌های «عثمانی»، زنی «ترک تبار» بنام «مورا» به خانه آورده بود؛ «گریگوری» دومین فرزند، و دومین پسر، و آخرین پسر خانواده‌ است، او دلباخته ی زن همسایه، به نام «آکسیانا» می‌شود؛ «آکسیانا»، که از شوهری تندخو و بدرفتار خود «استپان آستاخوف»، بیزار است، متقابلاً به «گریگوری» دل می‌بازد، و با او رابطه برقرار می‌کند؛ وقتی پدر «گریگوری»، به رابطه ی نامشروع این دو پی می‌برد، به اجبار «گریگوری» را، به ازدواج با دختری پاکدامن، به نام «ناتالیا»، وامی‌دارد؛ ولی «گریگوری» دل در گرو عشق «آکسیانا» دارد، و با زن قانونی خود، به سردی برخورد می‌��ند؛ آنگاه وقت آن می‌رسد، که «گریگوری» کار در مزرعه را رها کند، و به خدمت نیروهای نظامی «روسیه»، اعزام شود؛ او می‌رود، و خیلی زود، جنگ جهانگیر نخست آغاز می‌شود؛ او در جنگ به مناسبت شجاعتش، صلیب «سن ژرژ» می‌گیرد، و به درجه ی استواری، و سپس به درجه ی افسری می‌رسد؛ با پیروزی اولیه نیروهای شورشی و ارتش سفید، ژنرال‌های سفید، «گریگوری» را به مناسبت سواد کمش از فرماندهی لشکر (ژنرالی - بدون درجه)، به ستوانی (درجه‌ ای که پیشتر داشت) تنزل می‌دهند، و «گریگوری» می‌پذیرد؛ اما چندی بعد به صف «بلشویک‌»ها می‌پیوندد، و در نبردی با آنها، همقطار می‌گردد؛ انقلاب «بلشویکی (اکثریتها)» فرا می‌رسد، و سربازان در دو دسته ی «سفیدها» و «سرخها»، با هم مبارزه می‌کنند، و به کشتن یکدیگر مبادرت می‌ورزند؛ حوادث، موافق نیروهای شورشی، و ارتش سفید نیست؛ آنها در برابر «کمونیست‌ها» شکست می‌خورند، و عقب می‌نشینند، و فرماندهانشان می‌گریزند؛ «گریگوری» وقتی می‌بیند سفیدها و سرخها چگونه اسیران یکدیگر را که هموطن هم هستند، می‌کشند، دلزده و دلخسته عزم خانه و کاشانه می‌کند؛ «گریگوری» به خانه می‌آید، در حالیکه پدرش، مادرش، برادرش، زن برادرش، پدرزنش، و همسر قانونی اش را، در طول داستان از دست داده‌ است؛ او امیدوار است که باز سر ِ زمین برود، و زندگی آرامی را به دور از جنگ و ویرانی، و آدمکشی آغاز کند؛ اما غافل از اینکه هم‌ولایتی، و دوست سابقش «میخائیل کاشه ووی»، که از ابتدا به سرخها پیوسته، و هوادار متعصب و سرسخت «کمونیست‌ها» شده بود، و خواهر او را نیز به زنی گرفته، و در منزل آنها ساکن شده بود - قصد دارد، او را به این خاطر که ضدانقلابی است، دستگیر و از بین ببرد؛ «گریگوری» می‌گریزد و چند ماه با دسته‌ ای یاغی همگام می‌شود؛ اما در نهایت برمیگردد، و دلداده ی خود، «آکسیانا» را برمی‌دارد، و رو به سوی مقصدی (زندگی آرام) می‌رود؛ «آکسیانا» در این راه، توسط نگهبانان سرخ کشته می‌شود، و «گریگوری» او را دفن می‌کند، و از آنجا می‌رود؛ «گریگوری» که همه چیزش را باخته‌ است، به خانه برمیگردد، و درمی‌یابد که دخترش نیز از بیماری جان سپرده‌ است؛ «گریگوری» پس از آن، به آبادی مزرعه ی خویش می‌پردازد، و زمان می‌گذرد، و پسرش «میشاتکا» ازدواج می‌کند، و برخلاف پدر، خانواده‌ ای سرشار از عشق و شادی تشکیل می‌دهد؛ زمان می‌گذرد ولی «دن» همچنان آرام به مسیر خود به سوی دریا ادامه می‌دهد؛ ...؛

نخست برگردان «به آذین» را خواندم، سپس برگردانی از «روسی به انگلیسی» که نام مترجمش یادم نمانده است، سپس برگردان روانشادمان «احمد شاملو» را؛ هر سه برایم گوارا بودند

تاریخ بهنگام رسانی 05/04/1400هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی
September 15, 2023
میخاییل شولوخوف در کتاب عظیم دُن آرام ، حماسه ای با شکوه آفریده ، نگارش این حماسه عظیم دوازده سال به درازا کشیده و شولوخوف ده سال سخت و طاقت فرسا از زندگی کازاک ها در مناطق اطراف رود دُن را توصیف کرده است . هنر نویسنده در این رمان دوهزار صفحه ای سخت ستودنی بوده ، او تنها به تاریخ پر رنج و ملال یک ملت یا یک قوم در جریان جنگ جهانی اول و جنگ داخلی و مبارزه بی وقفه با سرما ، قحطی و بیماری نپرداخته ، شولوخوف با همتی بسیار رسم و رسوم کازاک ها را با استادی و مهارت ترسیم کرده ، اجتماعات عظیم آنها ، باده نوشی های حیرت آور ، اخلاق تند زنان و مردان ، جنگ آوری بسیار آنان ، روش کشاورزی و دامداری ، پیوند شگف انگیز کازاک ها با اسب ها ، دشت ها و استپ های پهن و بی انتها ، طبیعت وحشی روسیه ، مردمانی سرسخت وسخت کوش ، شولوخوف تابلویی بسیار زنده از دن و اطراف آن خلق کرده است .
آنچه در دن آرام بسیار قابل توجه است هنرسخت ستودنی نویسنده در جمع کردن تضادها ست ، جایی که او عشق و جنگ ، مرگ و تولد ، هستی و نیستی ، زیبایی و زشتی و خیر وشر را در کنار هم آورده ، اما آنچه در این کتاب ماندگار مانده میل به زندگی و یا همان اراده معطوف به حیات است .
دهقانان ، کشاورزان و مردم عادی روستایی دور افتاده در استپ های دن به نام تاتارسکی ، قهرمانان کتاب شولوخوف هستند ، مه لخوف ها ، آستاخوف ها ، کارشانوف ها . آنها در منطقه ای که گویا تمدن در آن هنوز ظهور نکرده سرگرم زندگی ، کشاورزی و دامداری خود هستند ، زندگی برای آنها به اندازه کافی سخت است ، مبارزه آنها با طبیعت سخت وحشی روسیه گویا تمامی ندارد ، شولوخوف به زیبایی تمام این طبیعت وحشی اما زیبا را در جا به جای کتاب ترسیم کرده است ، عطر مست کننده علفها ، زمزمه آرام و گاهی فریاد رود دن ، رقص مستانه اسبها وحشی ، مردمی که عذاب زندگی را با مستی و خماری تحمل می کنند و شاید همین است که به آنها روحیه ای شگفت آور برای تحمل مصیبت های زندگی داده است .
اما قرن بیستم گویا پایانی برای این زندگی سنتی ایست ، جنگ جهانی اول آنها را در خود فرو می برد ، آنها هم مانند کشاورزان آلمانی ، فرانسوی ، انگلیسی ، ایتالیایی و اتریشی بدون آنکه دلیل آنرا بدانند با هم می جنگند ، گریگوری قهرمان داستان یکی از میلونها جوانی ایست که نمی داند چرا باید بجنگد ، به چه دلیل باید آدم بکشد و این خونریزی و بازی بزرگان کی تمام می شود تا او بتواند به خوتور خود بازگردد.
شولوخوف با مهارت در دل داستان عظیم جنگ و خشونت ناشی از آن ، قصه عشق دیگری را هم گفته که عظمت آن کم از جنگ جهانی ندارد ، عشق آکسینیا و گریگوری داستان طولانی ایست که به موازات انبوه جنگها ادامه یافته ، آکسینیا زن جوانی ایست که بر ضد مرد سالاری حاکم در دُن هم قیام کرده ، او در کتاب نماد زنانی ایست که می خواهد زندگی خود را در دل زمانه ای بسیار وحشتناک در دست خود بگیرد .
با پایان یافتن جنگ اول ، زمانه برای کازاک ها گویی تلختر از زهر شده ، جنگ داخلی روسیه ، حنگ بین سرخها و سفیدها بذر دودستگی و برادر کشی در خوتورها و استانسیاهای اطراف دُن انداخته ، شولوخوف خواننده را با خود به دل سرخ ها و سفید ها برده و به وسیله گفتگوهای میان افراد عموما دون پایه ، اختلاف فرهنگ و ایدئولوژی را نشان می دهد ، او با هنرمندی در قلب داستان روایت های فرعی آفریده و به این گونه داستان را در کلیات و جزییات آن به پیش می برد .
روایت شولوخوف از جنگ داخلی روسیه دهشتناک است ، او چنان تصویر مخوفی از برادر کشی در روسیه نشان داده که جنگ اول در برابر آن هیچ به نظر می رسد ، نویسنده همگام با جنگ داخلی بسیار بی رحم شده ، او با سنگدلی خوتورهایی را که وصف کرده به آتش کشیده و نابود می کند ، به همین گونه افرادی که از ابتدا در کتاب بوده اند گاه بدست دشمنان و گاهی بدست دوستان کشته می شوند ، میلونها فرد خانه خود را ترک کرده و به غرب می روند و دوباره میلونها تن از غرب به شرق بر می گردند .
حکایت گریگوری برای خود داستان متفاوتی اییست ، او یک بار به سرخها پیوسته و یک بار هم به سفید ها ، گویا جواب خود را در هیچ کدام پیدا نکرده است ، او هر دو را به یک اندازه بی رحم ، خشن ، وحشی و بی منطق می بیند که تنها به فکر کشتن هستند ، چپاول ، دزدی ، کشتن اسیران و مجروحان ، قتل و عام غیر نظامیان . گریگوری البته خود یک فرشته نیست و تقریبا در تمامی این جنایات شرکت دارد ، آنچه شولوخوف در داستان با مهارت نشان داده شاید همان مفهوم عادی شدن شر هانا آرنت باشد .
گریگوری و همراهانش تقریبا ده سالی ایست که بدون وقفه جنگیده اند ، غارت کردند و کشته اند و البته شاید هم شبی نبوده که باده نه نوشیده باشند ، الکل نقش بسیار مهمی در کمک به آنان در هضم وقایع و تحمل فجایع دارد ، اما سختی طاقت فرسای جنگ آنان را در هم شکسته ، انسان دوستی شولوخوف با این مردان انسانیت باخته قابل تحسین است ، او کسی را قضاوت نکرده ، شاید شولوخوف گناه را به گردن شرایط و روزگار می دانسته که چنین شرایط وحشتناکی به کشاورزان و کارگران تحمیل کرده ، عصاره انسانی آنان را نوشیده و آنها در حالتی حیوانی رها کرده است .
آشکار است که با یک شاهکار بی بدیل ، یک حماسه و یکی از بزرگترین رمانهای قرن بیستم روبرو هستیم ، شولوخوف داستانی آفریده که با وجود انبوه شخصیت ها و داستان های فرعی فراوان ، جهت کلی خود ، عشق گریگوری و آکسینیا در کوران جنگ را فراموش نکرده و در هر لحظه از کتاب سرنوشت این دو را تعقیب می کند ، همین گونه شولوخو�� کتاب خود را با مفاهیم ایدئولوژی سرخ ها و کمونیست ها پر نکرده است .
در مورد ترجمه فارسی کتاب ، زنده یاد شاملو ترجمه مرحوم به آذین را با همه غنایی که داشته خالی از روح و شور وهیجان می دانسته و آنگونه که مهرداد فرهمند در مقاله ای نوشته به طبع شاعرانه شاملو خوش نیامده است ، ترجمه شاملو اگر چه بسیار زنده و پر روح است اما استفاده بی شمار شاملو از اصطلاحات و ضرب المثل های فارسی و زبان عامیانه به نظر کارشناسان و البته نه خواننده عادی به داستان ضربه زده است .
اما بزرگترین اشکال ترجمه های جناب شاملو و مرحوم به آذین در استفاده از کلمه قزاق به جای کازاک است ، همانگونه که
در کتاب تاراس بولبا پرویز شهدی هم به اشتباه قزاق ترجمه کرده است ، کازاک ها قومی سفید پوست و از نژاد اسلاو و ارتدوکس بوده و هستند ، آنها در اوکراین ، جنوب روسیه و اطراف دُن می زیسته اند و به اسب سواری و جنگ آوری شهره بوده اند .( ایوان ربروف خواننده مشهور روس ترانه های زیبایی در باره آنان دارد ) حال آنکه قزاق ها از نژاد مغول ، زرد پوست ، عموما سنی مذهب و ساکن آسیای مرکزی بوده اند و ارتباطی با کازاک ها ندارند . البته شاملو کسی نیست که این فرق را نداند ، او در پانوشت صفحه 407 به این نکته اشاره کرده و دلیل استفاده از واژه قراق را آشنا بودن این کلمه برای ایرانیان دانسته است .
در پایان باید گفت دن آرام شولوخوف و ترجمه قابل توجه فارسی آن ، فضایی سخت جذاب و ملوس آفریده است گویی که خواننده همگام با گریگوری و آکسینیا ، ده سال سخت و طاقت فرسا از تاریخ روسیه را تجربه کرده است
February 26, 2011
I initially thought reading this would take longer than a month, but somehow I managed to rock its Russian face. It's no secret that these Russian tomes can often be dense, filled with hundreds of characters (with a bunch of different names) doing things in highly detailed settings, where things like a blade of grass or a pebble in a river somehow manage to be a character themselves for fifty pages or so. Russian novels are dark and cold, just like the land from whence they came. Many of the authors had beards, even the women authors! (Or so I like to imagine.)



(Sholokhov, sadly, did not have a beard. At one point he had a mustache, but that hardly counts.)

Quiet Flows the Don is no exception in the land of Dark and Cold Russian Novels. This book has girth, baby. The Don of the title refers to the Don River and it most certainly is a character in the book. It has attitude, and apparently emotions. (Okay, so in reality? The attitude and emotions of the human characters are reflected in the motion of the river. It's all very literary, yo. Symbolic and shit.)

The story starts in the early 20th century, before WWI and all, and it revolves around a Cossack family. Did I mention there were a lot of characters? There were. According to the List of Characters at the beginning of the book (to which I referred regularly) there are 32 main characters, 53 Historical Persons including some actual familiar names like Stalin, Lenin, and Trotsky. I suck at math, but I do know that the grand total then comes out to 85 characters. (And maybe more that the List of Characters didn't think necessary to mention?)



(That's a Cossack. Burly, right?)

So this Sholokhov guy. He was a fanboy of Tolstoy, which I think is pretty evident in Quiet Flows the Don. I would say Sholokhov wrote this book with War and Peace in mind. Like War and Peace, Quiet Flows the Don is about war - though instead of focusing on the French invasion of Russia as in the Tolstoy, Soholokhov's story revolved around the start of WWI and Russian Civil War. There are periods of "peace" in both books as well, moments of downtime in which we see a flash of home life - the women, the children, the farms - though the politics never seems to leave these pages. This is a politically charged novel, and Sholokhov's personal politics are on every single page. (Yes, that can get tedious, thank you for asking.)

But I'm happy I read this. As far as the Russkies go, Sholokhov is one I haven't heard that much about. Apparently he and Aleksandr Solzhenitsyn had a few issues which I think is interesting. I mean, Solzhenitsyn looked like he could kick a few asses. (Or at least smother people to death in his beard.) I can't say that Sholokhov was as good as his forefathers like Tolstoy, or even some who came slightly later, like Solzhenitsyn. But a fine contribution to Russian literature, and a solid good read nonetheless.
June 28, 2013
How does one go about writing a review of one’s favourite book of all? One runs the risk of making one of two errors: one might either ignore flaws, and praise too much, to the point of gushing; or, one might try and be too critical in an attempt to be even-handed, and thus sell the work short.

Mikhail Sholokhov’s Quiet Flows the Don (that’s the complete and unabridged English edition of Tikhii Don, “The Quiet Don” in the original Russian) is not an easy book to read. It’s not something for those who have limited attention spans and/or no knowledge of history. And, though it’s a novel of war, it’s emphatically not for those who are looking for action.

The Russian Civil War was one of the most defining events of history. This is not the place for discussing its effects, but two things should be remembered: first, if it had not happened, the twentieth century would have been almost in every way completely different; and, secondly, the victory of the Bolsheviks in the war was far from assured. As the war progressed, the Red Army had not only to fight against the Whites, but against anarchists, assorted bandit formations, and rebellious Cossacks, who switched sides several times as the tide of events washed over them.

The book is the story of one such Cossack, and of the women whom he loves, and the struggles he has to go through.

Grigorii Melekhov is a young Cossack in the Don valley just prior to the start of the First World War. He loves Aksinia, the wife of another Cossack, and this results in so much fighting and turmoil that his father forcibly marries him off to another woman, Natalya, who is as sweet and gentle as Aksinia is fiery and determined. Finally, Aksinia and Grigorii run off together, and find employment in the mansion of a wealthy landowner, where they might find a modicum of happiness.

But the war comes, the First World War, and the Tsar orders the Cossacks to the front. Grigorii is sent to the Austro-Hungarian front, and for the first time kills men in combat. Meanwhile, as the war drags on, the Tsarist autocracy begins to collapse under the weight of its own corruption, and the masses begin to rise up in protest.

The Don Cossacks were not directly involved in the overthrow of the monarchy, and the news only filtered through to them later, causing anxiety more than anything. After all, though they had been routinely used as cannon fodder by the Tsars, they were historically and almost organically part of the Tsarist apparatus, and could not imagine life under any other system. However, they weren’t exactly given a choice in the matter, and soon enough the tides of the Civil War washed over them.

Quite apart from not being a book for the attention-span-challenged, this book is not for the squeamish; the Russian Civil War was one of the most brutal in history, with both sides (or, to be exact, all sides) routinely massacring prisoners and carrying out what today would be considered war crimes. In this war, there were two kinds of combatant; one who was ideologically driven, and fought on one or the other side, through victory or defeat; and, on the other, the kind of soldier who fought not for ideology but in defence of his own ethnic group and its perceived interests. Grigorii Melekhov was emphatically of the latter, and switched back and forth from the Red to the White sides as the fortunes of war dictated.

Meanwhile, the two women in his life, Natalya and Aksinia, live through their own private torment – Natalya, scarred in a suicide attempt, her attempt to make a life again with Grigorii sabotaged by the war; and Aksinia, torn between her husband, whom she does not love and who does not love her, and Grigorii, whose child she has borne and who she knows is torn between her and Natalya. It’s a love story as well as a war story, and in these circumstances the outcome can’t be anything but tragic.

The writing, even in translation, is superb, the minor characters brilliantly etched. It’s not a book which one can read and say to oneself, “Now so-and-so is quite superfluous; one could just delete him and nothing would be lost”. Even the insignificant valet of the landowner has his own place in the narrative, serving to fill out the canvas. And there’s the odd moment where one sees the hope of the future, like the German whom Grigorii takes prisoner early in the novel and then lets go, who shakes his hand and tells him: “In the coming class wars we’ll be on the same side of the barricades, won’t we, comrade?”

One of the most important things about the novel is its sympathetic treatment of the Whites; though written in Stalin’s USSR by a very much establishment author, it’s as far from a Communist polemic as it’s possible to get. That it won the Stalin Prize in 1941 is another proof of something I’ve said before and will say again: the alleged persecution of dissent by Stalin is at least partly exaggerated, not least by his successors like Khrushchev for their own political purposes.

What are the flaws of the book? Apart from the fact that one needs at least some background knowledge of the First World War and the Russian Civil War, including an idea of Russian civil society of the time, at two thick volumes it’s certainly not something to be gone through in one session. Spanning almost a decade, the ebb and flow of characters can sometimes be confusing, especially if one is a newcomer to Russian literature and can’t remember Russian names.

Also, the only conclusion one can draw from this book is, when brothers fight, nobody wins. Even the victor has lost whatever it was that was worth fighting for.

Completely and absolutely recommended, for those who care.
December 3, 2019
In 1965 Mikhail Sholokhov was awarded the Nobel Prize for Literature for And Quiet Flows the Don. It is a lengthy novel about the Cossack people covering a time period starting from the end of the Russo-Turkish War of 1877-1878 through the First World War, the Russian Revolution and the Russian Civil War.

The English language Audible version of And Quiet Flows the Don is 13 hours long, unabridged, read by Stefan Rudnicki but is only the first of the book's four volumes. The following three volumes, here given in order, are entitled The Don Flows Down to the Sea, Virgin Soil Upturned and Harvest on the Don. The first volume, which is as far as I have come and review here, ends during the First World War.

Three things stand out and have made the novel special for me.

I like the author’s prose style, a lot. I will provide one quote:

“And over the village slipped the days, passing into the nights; the weeks flowed by, the months crept on, the wind howled, and, glassified with an autumnal, translucent, greenish-azure, the Don flowed tranquilly down to the sea.”


I like the words the author chooses. The language is not florid, it is simple and strong. It encompasses an undercurrent of feeling. The author speaks of the land, of the river, the wind, and the Cossack people. He pays attention to the basics—how the dirt sucks up the dew, the howling of the wind, the colors, the majesty and the elemental beauty of the steppes and the river.

Just as he magnificently draws the landscape, he captures the essence of the Cossack people--their passion, their hot-blooded nature and turbulent spirit. Their sense of being one of a group. I have read of the Cossacks in many books, but know I know them. This is the second reason I so very much like this book.

My appreciation of the prose must in part be due to the book’s translator, Stephen Garry.

Thirdly, how the author constructs the novel is well done. Being essentially about a group of people, rather than particular individuals, he ties the many to a few central characters, with the Melekhov family of Tatarsk at the center. Tatarsk is a village of the Don River valley. The family consists of the father, mother, two sons and a daughter, who is the youngest. The elder son is married. The younger son, Grigori Melekhov*, is the primary protagonist of the story. He loves the wife of the son in a neighboring family. This is a scandal in the village. It is not to be accepted. He is alternately guffawed and scorned and then pushed into marriage. His wife does love him, but he doesn’t love her. One cannot negate that which one feels. Above all else, the Cossacks are an emotional people.

I will give only example of how the many, many characters and diverse stories connect back to Grigore. He is off at war, the First World War, and he is in the cavalry. Horses are galloping, sabers and lances fly. We are introduced to a new character, a young, newly enlisted Cossack recruit, a student of mathematics. He is writing a diary. He is in love….he is disappointed in love and then he dies. His notebook comes into the hands of Grigori. By throwing in this new character, readers are given another figure, another Cossack, another soldier of the war. With this little story, humor and sadness come together. It had me first smiling and then sighing. The multitude of individuals tied to the few central characters allows readers to grasp the Cossacks as a group, as a people, as a whole, made up of different personality types, people of different ages and experiences. The author does this very well; he knows what to put in and what to leave out.

Stefan Rudnicki narrates the audiobook. I like very much how he reads it, so four stars for the narration. He speaks clearly and with strength. He keeps a good pace. His pronunciation of Russian names allows one to easily distinguished one from the other.

I hope the remaining three volumes will soon be available at Audible, and I hope they too will be read by Stefan Rudnicki.


* Grigori Melekhov is said to be based on two real people, two anti-Bolshevik leaders of the Upper Don.
April 19, 2015
بذارید اول از نکات مثبت بگم تا یادم نرفته.
ترجمه ی احمد شاملو از این رمان، خیلی خوب بود. سومین ترجمه ایه که از شاملو می خونم (دو تای قبلی: گیل گمش و شازده کوچولو) و دارم مطمئن می شم که یکی از مترجم های واقعاً خوب ماست.
کتاب رو نه لفظ به لفظ، بلکه مضمون به مضمون ترجمه کرده بود. یعنی گشته بود مضمون معادل اون حرف هایی که اونا می زنن، توی اصطلاحات و ضرب المثل های فارسی پیدا کرده بود و به جای اصطلاحات فرانسوی و روسی، از اصطلاحات فارسی استفاده کرده بود. در نتیجه، شما بیشتر احساس می کردید که دارید کتابی از مثلاً جلال آل احمد می خونید، نه میخاییل شولوخوف.
البته یه کم توی استفاده از ضرب المثل ها زیاده روی کرده بود و مثلاً هر کس توی هر جمله ای که به کار می برد، دو سه تا ضرب المثل می آورد، در حالی که در زندگی واقعی ما اینقدر از ضرب المثل استفاده نمی کنیم.

اما نکات منفی.
توی ویکی پدیا این کتاب رو با "جنگ و صلح" مقایسه کرده بود و گفته بود همون طور که جنگ و صلح تلفیقی از جنگ و زندگی عادی مردمه، این هم همینطوره.
اما جدای از این شباهت، هیچ شباهت دیگه ای به هم ندارن و این کتاب راه صد ساله ای داره تا به گرد جنگ و صلح برسه.
اول این که جنگ و صلح، مضمون و درونمایه داشت، این رمان اگر هم بشه براش درونمایه ای پیدا کرد، خیلی مبهمه و تا آخر کتاب هم به نتیجه ای نمی رسه. "کنت پیر بزوخوف" توی جنگ و صلح، دنبال یه چیزیه (مفهوم زندگی) که در آخر رمان بهش می رسه، اما "گریگوری ملخوف" توی دن آرام، شک و تردید و دو دلی بین کمونیست بودن و نبودن رو تا آخر کتاب حفظ می کنه و اصلاً دنبالش نمی ره که به جوابی برسه. پیوسته از جبهه ی سرخ ها به جبهه ی سلطنت طلب ها می ره و برمیگ رده، ولی به هیچ نتیجه ای نمی رسه.

دوم این که جنگی که جنگ و صلح حولش نوشته شده بود، یکی از جنگ های بزرگ بود و یک طرفش ناپلئون و طرف دیگه اش تزار الکساندر بود و فتح مسکو و سوختن مسکو و اتفاق های بزرگ دیگه.
اما جنگ این کتاب، فقط شورش قسمت هایی از منطقه ی "دُن" علیه شوروی بود. پس از اساس خواننده ی غیر روسی از وجود این جنگ مطلع نیست، چه برسه به این که علاقه داشته باشه راجع بهش اطلاعاتی کسب کنه.

در نتیجه، سوم: این که بخش بسیار زیادی از کتاب پر بود از شرح و توضیح پیشروی ها و عقب نشینی ها و تفصیل عملیات های این جنگ. انگار یه کتاب تاریخی-نظامی نوشته بود و نه رمان. در حالی که اصل جنگ هم برای خواننده ی غیر روس هیچ اهمیتی نداشت. جنگ و صلح هم چند فصل منحصراً به شرح جنگ و توضیح کارهای فرمانده "کوتوزوف" پرداخته بود که اون ها هم راحت می تونست از جنگ و صلح حذف شه.

چهارم. پس از پایان رمان، احساس بیهودگی به آدم دست می داد. زندگی های مختلفی رو با شور و حرارت دنبال کردی، بدون این که هیچ کودوم به نتیجه ای برسه. تقریباً همه ی افراد خانواده ی ملخوف بدون هیچ دستاورد قابل توجهی، بیهوده مردن. البته مرگ داریا در اثر خودکشی خوب بود، ولی مرگ های دیگه، مثل مرگ ناتالیا، اثر قابل توجهی در داستان نداشت. مقطعی بود. در حالی که مرگ، مخصوصاً مرگ کسی که نسبت بهش ظلم شده، منطقاً باید تأثیر زیادی توی رفتار و افکار شخصیت ظالم داشته باشه.

و...و...و...و

خلاصه این که وقت زیادی روی رمان گذاشتم، ولی چندان لذتی نبردم ازش.
February 21, 2018
Un roman uriaş, (uriaş atât la propriu cât şi la figurat, cu peste 1800 de pagini în 4 volume, listat pe Goodreads ca volum unic), cea mai masivă operă literară pe care mi-a fost dat să o duc până la capăt până acum.
O lectură copleşitoare şi tulburătoare, o poveste amplă şi foarte detaliată despre apusul unei lumi, despre câteva destine simple de cazaci, ce îşi vor fi pierdut pentru totdeauna liniştea în confruntarea nemiloasă cu plaga roşie a sovietelor ruseşti, care aveau să schimbe pentru totdeauna soarta întregii omeniri.
Sub acest aspect, în ceea ce mă priveşte, nu pot sa trec cu vederea similitudinea atmosferei descrise de Margaret Mitchell in Pe aripile vântului cu cea descrisa de Şolohov in Donul liniştit, despre destine frânte, familii risipite de război, moarte sau boală, iubiri adulterine convulsive, ezitări, şovăieli existenţiale într o epocă istorică ce face ca nimic să nu mai fie ca înainte.
Lectura poate fi uşor disconfortantă pentru cititoarele de sex feminin, scenele de război sunt masive şi foarte minuţios descrise. Pe de altă parte, aflăm numele si obârşia tuturor personajelor principale, secundare sau colaterale, de natură să sugereze o meticuloasă informare din partea autorului (numarul numelor proprii folosite in roman este de ordinul câtorva sute de mii), dar care, la un moment dat devin năucitoare şi apăsătoare.
Pe scurt, Donul liniştit este o mărturie a imensului potenţial literar al autorului, care scrie primele doua volume la vârsta de 23 de ani. În faţa acestui neobişnuit talent literar însuşi Sartre s-a plecat, spunând ca nu se cuvine a primi el însuşi premiul Nobel înaintea lui Mihail Şolohov, care îl va primi, la rândul, său în anul următor (1965).
Dacă cele 1800 de pagini vi se vor părea o încercare prea temerară, puteţi opta pentru ecranizarea din 1957, extrem de fidelă şi cu intervenţii regizorale şi de scenariu minime.
După părerea mea, acest roman trebuie inclus în lista cărţilor care chiar merită a fi citite o dată în viaţă. Nu îl ocoliţi.
June 25, 2020
Много се претходних дана причало о обавезној и изборној лектири коју имају наши основно- и средњошколци. „Тихи Дон“ се у мојој гимназији није уопште обрађивао, па ево, да исправим тај пропуст.

На основу судбине породице главног јунака Григорија Мелехова, као и односа према околним ликовима, Шолохов (или неко други, пошто му се оспорава ауторство) је представио слику целокупног тадашњег совјетског друштва. Одлично су описани сурови козачки живот и превирања која су владала у смутна времена Првог светског рата и Октобарске револуције у Русији. Доста је ту алкохола, банчења, страсти, ниских побуда, несреће... уосталом, све што се може и иначе наћи код великих руских писаца :-).
Највећи део романа запрема грађански рат који се у Русији водио од 1917. до 1920. године (односно, 1922. године). Имам утисак да је овај део могао бити краћи бар за једно 300-400 страница. Много је рукаваца невезаних за главни ток приче, понекад изгледа као да се слике понављају, тако да би роман одлично функционисао и са сажетијим овим делом.

Много се питања покреће у „Тихом Дону“ и то би свакако заслуживало један већи приказ. Могло би се надугачко и нашироко говорити о мотивацији Мелеховљевих поступака, о његовим политичким и личним превирањима, о томе да ли страсти заиста могу толико да управљају нечијим животом; могло би се дискутовати о питању женске еманципације с почетка ХХ века у Русији, затим o узроцима козачког незадовољства „социјалном револуцијом“, истражити узроке друштвеног раслојавања итд. итд.
Поред силе свих ових „озбиљних“ тема које се покрећу при читању романа, издвојио бих једну цртицу која ми је била занимљива – Мелеховљево гађење и страх када је убио („посекао“) прву особу, првог „непријатеља“, неког непознатог аустријског војника на самом почетку Првог светског рата. Детаљно се описује страх у очима жртве, али и самог Мелехова, њихови покрети тела; превирања у души младог и неискусног Мелехова и његов немир, да би затим, како рат и суровости одмичу и он постао грубљи, суров и хладнокрван. Психолошки прелаз изузетно је описан.

Осим меандрирања радње, описи степског пејзажа и природе су такође повремено наивни и репетитивни. За неке поступке појединих ликова недостајала ми је јасно изражена мотивација (самоубиство Дарје, Наталијин абортус нпр.), међутим, и поред овога што бих узео као недостатак, „Тихи Дон“ је једно заиста монументално дело.
April 26, 2020
وقفة أخيرة مع هذا العمل الأدبي الخالد، لطرح بعض النقاط العامة كتتمة للمراجعات المستقلة للأجزاء السابقة:

الكتاب الأول
my link text
الكتاب الثاني
my link text
الكتاب الثالث
my link text
الكتاب الرابع
my link text

والآن فلنتحدث عن العمل ككل:

1- للعمل قيمة أدبية وإنسانية لا تُقدّر، بل قد تمت مقارنتها بتحفة تولستوي "الحرب والسلم"، من حيث أن الروايتيّن تناقشان منعطفًا تاريخيا مهمًا مع وصف تاريخي/عسكري للمعارك الدائرة. هذا إلى جانب تأثر شخوص الرواية بمجريات الحرب.

2- استغرقت كتابة هذه الرواية من شولوخوف حوالي 12 عامًا، وتنقسم إلى 4 كتب بما مجموعه 2164 صفحة. قرأتها خلال شهر. ولولا العزل الصحي لاستغرقت مني مالا يقل عن 3 أشهر. أساسًا كنت أحدق بها وهي في المكتبة فأظن أنني لن أتمكن من الفتك بها إلا بعد التقاعد، ولكن الظروف تهيأت كما ذكرت.

3- من نقاط القوة في الرواية تعدد شخصياتها التي تربو على 600 شخصية، تتمتع الغالبية منها بعمق إنساني ولا يمكن تنميطها من حيث الخير والشر. على رأس تلك الشخصيات يأتي غريغوري وأكسينيا وتعتبر قصتهما هي القصة الرئيسية التي تمتد من أول الرواية حتى نهايتها.

4- هذا النص الطويل مزخرف بوصف ساحر وحيوي للطبيعة على ضفاف نهر الدون والتغيرات التي تطرأ عليها في مختلف المواسم. هذا م�� تفاصيل غنية عن الحياة الطبيعية مثل أنواع السمك والطيور، ولكن بطريقة خفيفة لا تثقل على القارئ البتة.

5- الأمر الوحيد الذي قلل من استمتاعي بالرواية هو الإسهاب في سرد مجريات الحرب وتوضيح خارطتها وأسماء قادتها بشكل متصل دون أحداث تشد الانتباه، خاصة في الكتاب الثاني. على كلٍ هو أمر ينطبق على ذوقي الشخصي فحسب وقد لا يتضايق منه الآخرون.

6- حصل شولوخوف على جائزة نوبل في الأدب عام 1965 وذلك لقاء "قوته وصدقه الفني عند تسجيله لحقبة من حياة الشعب الروسي". تفوق بذلك على مرشحين لامعين مثل نيرودا، بورخيس ونابوكوف.

7- اتُهم شولوخوف بانتحاله للرواية من مخطوطة للكاتب القوزاقي فيو��ور كريوكوف. بُنيت التهمة على عدة حيثيات منها أن شولوخوف كان صغير السن عندما نشر الرواية، وأن النص يدل على كاتب له خبرة طويلة في التأليف والنشر، وكذلك أن الرواية تنقل خبرات لأشخاص عاصروا الحرب العالمية الأولى. بالنسبة لي تبدو جميعها حجج واهية، ولكن لدي حجة شخصية وهي أن كريوكوف كان من الحرس الأبيض أي أنه حارب ضد الثورة البلشفية، والنص الذي قراته لم يحتوي على دعاية شيوعية بل بيّن الكثير من الفظاعات التي ارتكبها "الحمر" أثناء الحرب. عمومًا ذكرَت الكثير من المصادر بأنه قد تم دراسة النص وتحليل طول الجمل وعليه فقد تم تأكيد أحقية شولوخوف بالرواية بشكل رسمي. الجدير بالذكر أن ستالين أشاد بشولوخوف وروايته، مما منحه حصانة مطلقة ضد أي اتهام.

8- قرأت في بعض المقالات أن الرواية احتوت على مقاطع فيها دعاية صرفة للعقيدة الشيوعية، كتلك الواردة في طيات رواية الأم لغوركي على سبيل المثال. وهو مالم أجده قط. وكما ذكرت آنفًا هو أمر غريب بالنسبة لكاتب ينتمي للحزب الشيوعي ورواية نُشرت في العهد الستاليني. يقال أن المقاطع الدعائية أُقحمت في الكاتب في وقت لاحق، ربما أكون قد قرأت ترجمة لنسخة سبقت ذلك الإجراء. ومن ناحية أخرى، لو أن الرواية اجتهدت في تمجيد النجمة الحمراء، لربما كان ذلك عائقًا في طريق فوزها بنوبل. ما رأيته هو أن النص كان محايدًا، بل أنه في كثير من الأحيان بدا وكأنه يتعاطف مع التمرد القوزاقي أكثر من الحكم السوفياتي. وهذا أيضًا يدعم الاتهام في النقطة 6. مايزال الأمر محيرًا بالنسبة لي.

9- لسبب ما، تعتبر هذه الرواية خارج دائرة الأضواء إذا ماقارناها بالحرب والسلم أو الدكتور زيفاجو على سبيل المثال لا الحصر. ليست الظاهرة مقتصرة على العالم العربي – على الرغم من أن هناك شعبية كبيرة للأدب الروسي وامتعاظًا أقل من الحكم السوفيتي- بل أيضًا في العالم الغربي.

10- نقل هذا العمل إلى العربية ثلاثة مترجمين من بينهم أمجد حسين الذي ترجم "حرب نهاية العالم" ليوسا. وجدت الترجمة سلسة. على عكس ماتوقعت من لغة مغرقة في الكلاسيكية، خلا النص من أي تكلف أو مفردات غريبة باستثناء ألفاظ عتيقة هناك وهناك مثل "شذر مذر" و"قاعًا صفصفًا".

11- أنصح جميع عشاق الأدب الروسي بقراءة هذا العمل الذي لا يتكرر. نوصي كل قارئ يحرص على قراءة عيون الأدب العالمي أن يقرأها، لكن –حضرتك- قبل أن تعرّف بنفسك على أنك عاشق للأدب الروسي، يجب أن تضيف هذه الرواية إلى سيرتك الذاتية.
December 29, 2019
There are so many versions of this book on Goodreads because this book has been reprinted so many times. It's one of those classics, like War and Peace, that endures. It is a multi-volume epic, and aside from its intimidating size, how is an American reader supposed to choose an edition? Many of the editions I've come across claim to be abridged, and the unabridged novel series goes under varying titles. It's all rather confusing. Giving up after a while of browsing, I finally read the Signet Classics edition, at just over 500 pages. I'm not worried about how "abridged" it is, because the content of those 500 pages was brimming, bursting at the seams with human endeavor, war set-pieces, nature meditations, tragic and poetic elegance, intense action and a narrative which flowed like a river.

The author was in love with the Don river, one would assume from its presence in all of his titles, but people take center stage in his epic. In fact, the author was concerned with portraying the mountains, fields, farms, and battlegrounds with equal facility - but these reflections are nothing without their inhabitants. The Cossacks who people this landscape are as well-rounded, flawed and "human" as many of the characters from Tolstoy. If I had to pinpoint another author who could compare to Sholokhov, it would have to be Tolstoy. Except there are some fundamental differences. Sholokhov had to stop his education in high school, and worked many years on his 4-volume novel of the Don, which he eventually serialized in a major publication after much hemming and hawing on the part of publishers. After the novel's merit was recognized universally, it became a bestseller, was condemned by the Soviet authorities, who wanted to cut it down to safer proportions, until it finally won the author a Nobel Prize.

Like Tolstoy's novels, you will find too many characters to count here. It takes place during the Bolshevik Revolution, mainly out in the fray, against the breathtaking backdrop of the goose-sprinkled countrysides, the cow-studded farms, the poor and downtrodden villages, and always, like a subdued meta-protagonist, the Don river flows through it all, connecting the people to the land and the history to the land. There are many memorable deaths, cinematic triumphs, and intimate familial spats. It possesses a balanced pace and a jam-packed cast of everyday men and women, lost in the harrying tempest of war, and swept up in the history unfolding before their eyes.

The only issue may be that the complexity of the political climate and many historical details may be lost on some contemporary readers. I won't pretend I remember every last tripartite Russian name and the intricate conflicts of their idiosyncratic domestic and professional bonds. But digging a little deeper will likely reward you, if you're astute. This is not War and Peace Lite. This is another beast of equal scope and length, equally challenging, fun, and a fundamentally important work of world literature.
June 8, 2024
دن آرام - پایان جلد ۱ (صفحه ۵۰۰)
ه«هیچ حیوانی را نباید بی‌خود و بی‌جهت کشت، مثلاً یک گوساله یا یک جاندار دیگر را. اما سر آدمیزاد را میتوانی مثل آب خوردن ببری. آدمیزاد پلید است، ناپاک است. مثل قارچ سمی زمین را مسموم می‌کند.»ه

امتیاز تا پایان جلد ۱، چهار

دن آرام - پایان جلد ۲ ( صفحه ۹۳۶)
خوندن کتابهایی با این حجم خیلی اراده و انگیزه میخواد که من ندارم ولی چی دارم؟ کرم! کرم خوندن کتابهای بلند و حجیم افتاده به جونم...ه

امتیاز تا پایان جلد ۲، سه و نیم

دن آرام - پایان جلد ۳ (صفحه ۱۴۲۰)
شاید جالب باشه بدونید الان چه حالی دارم بعد خوندن این همه صفحه، باید یک پاراگراف از کتاب رو براتون بنویسم:
ه«سر و کله زدن با تو به جایی نمی‌رسد. اگر غم و غصه‌یی داری گریه کن باباجان، درمان درد شما زن‌ها گریه است. دل‌داری دادن تو از من ساخته نیست. چنان سر تا پا غرق خون‌ام که دیگر ترحم به حال دیگران پیش‌کش‌ام. حتا دیگر بفهمی نفهمی به بچه‌هایم هم رحم‌ام نمی‌آید. دیگر به خودم هم فکر نمی‌کنم. جنگ مرا از ریشه خشکانده.ه از خودم وحشت‌ام برداشته. نگاهی ته روح من بینداز تا ببینی از یک چاه خشک تاریک‌تر است.»ه

امتیاز تا پایان جلد ۳، سه

دن آرام
کتاب عظیم دن آرام با توضیح مکان و نحوه‌ی زندگی و نیای شخصیت اصلی کتاب گریگوری ملخوف شروع میشه. پس از اندکی به ماجرای عشق گریگوری و آکسینیا، همسر استپان آستاخوف پرداخته. عشقی که تا دو هزار صفحه در کتاب ادامه پیدا می‌کنه. آکسینیا نماد یک زن قوی و مبارزه کننده با سنت‌های غلط و زورگویی‌هاست (این قسمت رو داشته باشید آخر کار یه چیزی در موردش می‌نویسم) پدر گریگوری که از رابطه‌ی پسرش با آکسینیا مطلع میشه برای جلوگیری از بی‌آبرویی قصد می‌کنه اون رو زن بده، ناتالیا برای این منظور انتخاب میشه و گریگوری و ناتالیا ازدواج می‌کنند اما عشق آکسینیا از سر گریگوری نمی‌افته. حجم عظیمی از کتاب مربوط به وقایع اتفاق افتاده برای اهالی این روستای نزدیک به دن هست، این اتفاقات مثل جنگ جهانی اول، انقلاب‌های فوریه و اکتبر روسیه، ماجراهای منشویک‌ها و بلشویک‌ها، جنگ‌های داخلی بین سرخ‌ها و سفید‌ها با حضور گریگوری و افکارش توضیح داده شده. چیزی که برای من این کتاب رو جذاب کرد(به معنای انگیزه برای خواندن دو هزار صفحه) سرنوشت آدم‌ها بود. سرنوشت گریگوری، ناتالیا، آکسینیا، استپان، بچه‌ها و خواهر و برادر و زن‌برادر گریگوری، اینها برای من از توضیحات اتفاقات افتاده بین سرخ و سفید جذاب‌تر بود. کتاب بدی نیست و اما واقعا نمی‌دونم ارزشش اندازه‌ی خوندن دو هزار صفحه هست یا نه!ه

من یکم بیش از اندازه به اخلاقیات و تعهد در رابطه اعتقاد دارم! برای همین شخصیت‌های داخل کتاب به دل من نمیشینه، دوست ندارم نماد یک زن قیام کننده در مقابل سنت‌های اشتباه دارای اشتباهات اخلاقی(از نظر من) باشه.ه
November 14, 2022
یک رمان تاثیرگذار و شگفت انگیز، اثری که آرام آرام همچون رود عظیم دُن در فکر و ذهن خواننده جاری می‌شود و او را در خود غرق می‌کند و به کام خود می‌کشد. رمان بازگو کننده سیر حوادث تاریخی طی سال‌های 1914 الی 1921 در روسیه است، تمرکز اصلی داستان بر روی شخصیتی به نام گریگوری ملوخوف قرار گرفته و اتفاقاتی که بر وی و خانواده‌اش طی این سال‌ها در هنگام جنگ با آلمان، انقلاب روسیه، شورش و جنگ داخلی رخ داده را به تصویر می‌کشد. شولوخوف به زیبایی هرچه تمام‌تر شوق و تمنای زندگی مردمان را در کنار رنج‌ و حرمان‌های ایشان طی سال‌ها جنگ‌ها و بردارکشی‌های بی‌تمام به قلم آورده بی آنکه قضاوت خود را از این اتفاقات مهم تاریخی در داستان دخیل نماید. به عبارتی دُن آرام یک اثر حماسی است که نه تنها شرح بیرحمی‌، رویارویی انسان‌های بیشمار با گرسنگی، بیماری و مرگ است بلکه روایت کننده جانفشانی‌ها، دلسوزی‌ها و امیدهای بزرگ و چه بسا خیال‌های موهوم آن‌ انسان‌هاست. نثر کتاب ساده و برخوردار از یک روایت خطی از دید سوم شخص است با این وجود چنان اجزای داستان به زیبایی در هم تنیده‌اند که خواننده از خواندن این سیر خطی هیچ ملالی در خود احساس نمی‌کند و از گذر زمان در هنگام غرق شدن در لابه‌لای سطور کتاب غافل می‌شود. این را هم باید اضافه کنم که ترجمه به آذین از کتاب دُن آرام بسیار شیوا و خواندنی بود.
اگر کسی از دوستان نسخه پی دی اف کتاب با ترجمه به آذین را خواستن می‌تونم براشون ارسال کنم.
November 19, 2017
الدون الهادئ…..ميخائيل شولوخوف

إنما الأدب الخصب حقًا ، هو الذي يلذّك حين تقرؤه ، لأنه يقدّم إليك ما يُرضي عقلك وشعورك ، ولأنه يوحي إليك ما ليس فيه ، ويلهمك ما لم تشتمل عليه النصوص ، ويعيرك من خصبه خصبًا ، ومن ثروته ثروة ، ومن قوته قوة ، و يُنطقك كما أنطق القدماء ، ولا يستقر في قلبك حتى يتصور في صورة قلبك أو يصور قلبك في صورته ، وإذا أنت تعيده على الناس فتلقيه إليها في شكل جديد يلائم حياتهم التي يحيونها ، وعواطفهم التي تثور في قلوبهم ، و خواطرهم التي تضطرب في عقولهم.

هذا هو الأدب الحي . هذا هو الأدب القادر على البقاء ومناهضة الأيام. فأما ذلك الأدب الذي ينتهي أثره عند قراءته ، فقد تكون له قيمته وقد يكون له غناؤه ، ولكنه أدب موقوت يموت حينينتهي العصر الذي نشأ فيه . ولو أنك نظرت في آداب القدماء والمحدثين لرأيت منهم طائفة لا يمكن أن توصف بأنها آداب عصر من العصور أو بيئة من البيئات أو جيل من الأجيال ، وإنما هي آداب العصور كلها والبيئات كلها والأجيال كلها ، لا لأنها تعجب الناس على اختلاف العصور والبيئات و الأجيال فحسب ، بل لأنها مع ذلك تلهم الناس وتوحي إليهم ، وتجعل منهم الشعراء والكتاب والمتصرفين في ألوان الفن على اختلافها.

لا نعرف شئ عن هذه الرواية إلا أنها كُتبت في اثنا عشر عامًا، واحتوت على ستمئة شخصية خلقها الكاتب ونسجها في لوحة حيّة لا يضاهي جمالها شئ، وتحكم في أقدارها وتصرفاتها بتمكن واحترافية غريبة، تقع في القلب موقع حسنا، أرواح مئات البشر سطرها شولوخوف على أوراقه ونقلها لنا ليترك أثره الخالد، ونعرف حينها سحر الأدب الخالص، يُكتب من القلب ليصل إلى القلب.

الروس وعظمة أدبهم وروعته، سلسلة من الإبداع كل حلقة فيها أقوى وأكثر متانة ، فنتجت لنا تراثهم الخالد.

الدون الهادئ: نهر صغير مليء بالبشر والاحداث، تسبح فهي لتكتشف تيار الحياة الجارف، فيه حروب البشر وبشاعتهم، ولوعة الحب وقلوب البشر الغريبة العميقة، فيها كل شئ، لتنتهي من قرائتها لتعرف حينها أنك قرأت مالم يشبهه شئ في عظمته.

لكأن أيام البحث عن الحقيقة ، و التأرجح ، و التقلب ، و الصراع الداخلي المؤلم لم تكن قط . لقد مرت كما يمر السحاب ، و ها هو سعيه صار يبدو جزافًا لا طائل تحته . ما الذي كان يشغل أفكاره؟ علام تقلبت روحه كالذئب الطريد ، بحثًا عن سبيل للخلاص ، عن حل للتناقضات ؟

لقد بدت الحياة حكيمة و سخيفة معًا في بساطتها . و غدًا يعتقد بأن ليس هناك حقيقة واحدة يستطيع الكل أن يستظلوا تحت جناحها ، وبات يعتقد أن لكل امرئ حياته الخاصة به و سبيله الخاص . فمن أجل كسرة خبز ، أو رقعة أرض ، أو من أجل الحق في الحياة ، كان الناس يحتربون منذ الأبد ، و لسوف يقتتلون منذ أبد الدهر ما دامت الشمس تسطع فوق رؤوسهم ، وما بقي الدم حارًا في عروقهم .ينبغي أن يحارب أولئك الذين يريدون حرمانه من حياته ، من حقه في الحياة ، ان يحاربهم بثبات لا يعرف الكلل ، بسلاح الكراهية البارد . ينبغي الا يكبح مشاعره ، بل يطلق لها كل العنان .

February 27, 2017
بی شک نویسنده های روس از بهترین نویسنده های دو قرن اخیر هستند و شلوخف یکی ازبزرگترین های روس.
کتاب من ترجمه ی شاملو بود خیلی ها پیشنهاد دادن که ترجمه ی اذین از شاملو بهتره (دلایلشونم کاملا منطقی بود مثل این که اذین یه مترجم عالی و صرفا مترجمه برعکس شاملو ذوق خودش را وارد ترجمه هاش نمیکنه و ...) ولی ترجمه ی شاملو به من بشتر چسبید.مرحوم شاملو البته اگه بیخودی هی اصطلاحات کوچه و بازاری را واردکتاب نمیکرد بهتر بود (مثلا شمبه ,امباری,و ....) همینطور قسمت زیادی از کتاب به نظامی و نظامی گری مربوطه اگه درجه ها را مثل ادم گفته بود خیلی بهتر میشد (قزاق,نایب فلاب و ... اصطلاحات زمان حضور نیرو های روس در ایران مثلا زمان پهلوی و قاجار).یه ایراد دیگه ام که به ترجمه دارم اینه که توی کجای روسیه شعرای کوچه و بازاری با گویش تهران قدیم خونده میشه؟ مرحوم شاملو توی ترجمه دیگه اونطرف بام ام رد کرده در حال افتادن بوده....
ولی در مورد کتاب تا اینجا دو جللد اول پر از زندگی ,کار ,عشق, ازدواج, خیانت ,مریضی ,سربازی, جنگ و ...بوده. فقط اول کتاب یه کاغذ بردارید اسم ها را روش بنویسید زود با همقاطی میشه . من که مجبور شدم برگردم دوباره سی چهل صفحه بخونم تا دستم بیاد کی به کیه. مشکل از کتاب نیست خاصیت اسمای بلند روسی برای من همینه.تا اخر اسم راهیچ وقت نمیخونم اگه ام بخونم هر بار خوندن یه تلفظ یکتا داره. همین میشه توی ذهنم نمیمونن شخصیت ها.
بعد خوندن این کناب میتونم بگم من چند ماهی زمان تزار ها روسیه زندگی کردم .کتاب فوق العاده گیرا و جذاب با روند متوسط و سنگینه.کتابی نست که بخونی تموم بشه میخونی و از هر صفحه لذت میبری. توصیفات بلند و با وقار ولی در عین حال کاملا به اندازه ای داشت . نه کم بود نه زیاد. تا اینجا شیفته ی اخلاق گریگوری شدم
April 3, 2022
May 25, 2024
4.3 star
مدت خوانش: 30 روز
هنگام خواندن این اثر ؛ وقتی به قسمت های جنگی رسیدید آهنگ پالیوشکا پولیه( وطنم، سرزمین من) رو با زیرنویس فارسی گوش بدید خیلی لذت بخشه
دُن آرام، اثر برجسته میخائیل شولوخوف است که نوشتار آن ۱۲ سال به طول انجامید
این اثر به بررسی دوران سالهای ۱۹۱۱ تا ۱۹۲۰ قوم کازاک می پردازد.... سرنوشت این قوم که در بخش شمالی گرجستان در مرز اکراین و حاشیه رود دُن ساکن بودند در سالهای ۱۹۰۰ تا ۱۹۴۵ یکی از غم انگیز ترین حوادث تاریخی است
نویسنده با بیانی موجز در سبک ناتورالیسم ضمن توصیف طبیعت و فرهنگ قوم کازاک به شرح جریان تاریخی این قوم در بازه زمانی ده ساله در ۴ جلد می پردازد به طوری که با شرح حوادث پی در پی خواننده را فعال و پی گیر نگه می دارد
سبک نوشتاری، به شکل داستانهای کلاسیک و به روش خطی است که مناسب رمان های حجیم و تاریخی است
اثر کاملا منطبق با احساسات، دلبستگی ها، رفتار و ویژگی های برجسته این قوم است
در کتاب "راز بزرگ" به سرنوست این قوم که که از ظلم استالین به ستوه آمده بودند بر اساس اسنادی که وزارت امورخارجه انگلستان از طبقه بندی محرمانه خارج کرده است( و به تفصیل در نقد این اثر در گودریدز آورده ام) اشاره شده است
April 12, 2017
اوف بلاخره تموم شد
جلد اول بیشتر زندگی روستایی قزاق ها پیش از انقلاب روسیه و پخش شدن تفکرات انقلابی و زندگی معمولی مردم پیش از جنگ, گریگوری عاشق زن همسایه اکسینا میشه و ماجرا های بعد از اون که بهتره زیاد داستان را لو ندم.
جلد دوم جنگ جهانی اول و درگیری المان با روسیه است جنگ معمولی دور از خانه که جد اندر جد قزاق ها بهش عادت دارن کم کم مقدمات انقلاب اماده میشه.
جلدسوم بعد از انقلاب نمایش دهنده ی وضعیت گیج مردم و گسترش افکار انقلابی و رها شدن جنگ و بازگشت و چهره ی شوم حکومت شوروی برای مردم عادیه که با شورش به اوج خودش میرسه.
جلد چهارمم مردی سعی داره بعد از پشت سر گذاشتن 7 سال جنگ و بدبتی و دوری از خانه پیش خانوادش برگرده ولی بار سنگین گذشته نمیذاره به خونه و خانوادش نردیک بشه ....
بعد خوندن این کتاب میتونم ادعا کنم دو ماه توی روسیه زندگی کردم, در جنگ جهانی اول در جبهه ی روسیه جلو المان ها جنگیدم , شاهد انقلاب شوروی بودم و در شورش علیه مسکو شرکت کردم.
ظولانی ترین کتابی بود که الان خوندم. خوشحالم که خوندمش , لذت زیادی ام بردم ولی کتابی نیست که به کسی توصیه کنم بخونه . کتابیه که اگه توش غرق شدید به این راحتیا به زندگی عای برنمیگردید. بار ها شد توی جبهه روی اسب بودم که برای شام صدام زدن یا وسط رانندگی متوجه شدم دارم به این فکر میکنم امشب چجوری میتونم مثلا کاملا اتفاقی گریشا را ببینم و ....
مطمعنا کتابی که دست من خواننده ی فارسی زبان رسیده کتاب سلاخی شده است ولی بازم با تعجب باید بگم که فخشا چارواداری زیادی شاملور توی کتاب گذاشته بود.
اخر کتاب تقریبا تمام شخصیتایی که علاقه بهشون پیدا کرده بودم زنده نبودن: داریای شیطون ,آکسینای عاشق, پترو اروم و مظلوم, ناتالیای سر به زیر حتی بابابزرگ ناتالیا , بدتر از همه دیگه پیری بد اخلاق نق نقو ام مرده بودن.
انتهای داستان گریگوری ملوخوف تفنگ و فشنگ هاش را داخل دن ریخت و به سمت خونه ی پدریش حرکت میکنه.
در پشت جلد کتاب این مطلب ذکر شده که سال ها بخاطر جایگاه حزبی و مقام بلند شولوخف در دولت شوروی نظر نویسندگان و منتقدان این بوده که ممکن نیست این کتاب با این سبک بیطرفانه و حتی بعضی جاها با گرایش به سمت افراد ضد انقلاب و سلطنت خواه کار شولوخوف باشه بلکه این اثر متعلق به کس دیگری است که در دهه های اخیر با پردازش کلمات کار های شولوخف و نویسنده هایی که حدس زده میشده این امر ردشده. در ضمن پیدا شدن نسخه ی دستنویس دو جلد اول به کلی این نظریه رد شده است. در انتها ام به خاطر همپوشانی زیادی که با ریوی جلد اول بقیه ی کتاب داره اون رویو را بعد از پاراگراف بعدی میارم.
و اما در مورد نویسنده با استفاده از ویکیپدیا:
میخائیل آلکساندروویچ شولوخف (به روسی: Михаи́л Алекса́ндрович Шо́лохов) ‏ (۲۱ فوریه ۱۹۰۵ - ۲۴ مه ۱۹۸۴) نویسنده روس و برنده جایزه ادبی نوبل بود.در سال ۱۹۱۸ به سبب در گرفتن جنگ داخلی در ناحیه دن ناچار درسش را ناتمام گذارد و به ارتش سرخ پیوست تا در نبردهایی در برابر آخرین بازماندگان از هواخواهان ارتش سفید شرکت جوید. تاثیر این تجربه در آثار وی بطرز محسوسی آشکار است. وی نویسنده‌ای واقع‌باور بود و در داستان‌هایش به مردم و انقلاب اکتبر پرداخته‌است.
رمان حماسی «دن آرام» از مهم‌ترین آثار وی به شمار می‌رود که در چهار جلد از سال ۱۹۲۸ تا ۱۹۴۰ به نویسندگی آن مشغول بود. از معروف‌ترین داستان‌های کوتاه او داستان خال است که در دهه چهل شمسی در کتاب هفته ترجمه و چاپ شد. از دیگر آثار وی «آنها برای سرزمین پدریشان جنگیدند» و «زمین نوآباد» می‌باشد.
بی شک نویسنده های روس از بهترین نویسنده های دو قرن اخیر هستند و شلوخف یکی ازبزرگترین های روس.
کتاب من ترجمه ی شاملو بود خیلی ها پیشنهاد دادن که ترجمه ی اذین از شاملو بهتره (دلایلشونم کاملا منطقی بود مثل این که اذین یه مترجم عالی و صرفا مترجمه برعکس شاملو ذوق خودش را وارد ترجمه هاش نمیکنه و ...) ولی ترجمه ی شاملو به من بشتر چسبید.مرحوم شاملو البته اگه بیخودی هی اصطلاحات کوچه و بازاری را واردکتاب نمیکرد بهتر بود (مثلا شمبه ,امباری,و ....) همینطور قسمت زیادی از کتاب به نظامی و نظامی گری مربوطه اگه درجه ها را مثل ادم گفته بود خیلی بهتر میشد (قزاق,نایب فلاب و ... اصطلاحات زمان حضور نیرو های روس در ایران مثلا زمان پهلوی و قاجار).یه ایراد دیگه ام که به ترجمه دارم اینه که توی کجای روسیه شعرای کوچه و بازاری با گویش تهران قدیم خونده میشه؟ مرحوم شاملو توی ترجمه دیگه اونطرف بام ام رد کرده در حال افتادن بوده....
ولی در مورد کتاب تا اینجا دو جللد اول پر از زندگی ,کار ,عشق, ازدواج, خیانت ,مریضی ,سربازی, جنگ و ...بوده. فقط اول کتاب یه کاغذ بردارید اسم ها را روش بنویسید زود با همقاطی میشه . من که مجبور شدم برگردم دوباره سی چهل صفحه بخونم تا دستم بیاد کی به کیه. مشکل از کتاب نیست خاصیت اسمای بلند روسی برای من همینه.تا اخر اسم راهیچ وقت نمیخونم اگه ام بخونم هر بار خوندن یه تلفظ یکتا داره. همین میشه توی ذهنم نمیمونن شخصیت ها.
بعد خوندن این کناب میتونم بگم من چند ماهی زمان تزار ها روسیه زندگی کردم .کتاب فوق العاده گیرا و جذاب با روند متوسط و سنگینه.کتابی نست که بخونی تموم بشه میخونی و از هر صفحه لذت میبری. توصیفات بلند و با وقار ولی در عین حال کاملا به اندازه ای داشت . نه کم بود نه زیاد. تا اینجا شیفته ی اخلاق گریگوری شدم
August 29, 2022
প্রশান্ত দন নদীর তীরে বসবাসকারী কসাকদের জীবনের নানান প্রাত্যহিক বিষয় নিয়ে বইয়ের কাহিনী এগিয়ে চলে। মাছ ধরতে যাওয়া, পরিবারের সবাই মিলে ঘাস কাটতে যাওয়া, ফসল তুলা, কার সাথে কার পরকিয়া চলছে, মারামারিতে কার শক্তি কতটা ইত্যাদি। এসবের মাঝে পাঠকের সময় বেস আনন্দেই কাটতে শুরু করে।

কিন্তু ঝগড়া-মারামারি, পরকিয়া, প্রেম, বিয়ে এসবের মাঝে এসে পরে যুদ্ধ নামক দৈত্য। কসাকদের জীবন এলোমেলো হয়ে যায়। গাঁয়ের সব ছেলেকে চলে যেতে হয় যুদ্ধে। কেউ জানে না এর মধ্যে কে ঘরে ফিরতে পারবে আর কে পারবে না।

ঘুসি দিয়ে কারো নাক ভেঙে দেয়া এক জিনিস আর কারো বুকে বর্শা বিধিয়ে হত্যা করা আরেক জিনিস। সৈনিক যখন কাউকে হত্যা করে তার নিজের অস্তিত্বের একটা অংশও এফোর-ওফোর হয়ে যায় সেই বর্শার আঘাতে। এদের মনোজগতের চেহারা দেখে পাঠক বারবার উত্তর খোঁজার চেষ্টা করতে থাকে যে যুদ্ধ থেকে ফিরে আসতে পারাটাই কি আসলে সৌভাগ্যের নাকি যুদ্ধে মরে যাওয়াই সৌভাগ্য!

বিশাল কলেবরের বই হলেও একটানে পড়ে ফেলার মতন।
রাদুগার বইয়ের অনুবাদের মান নিয়ে নতুন করে কিছু বলার নাই।
June 23, 2016
April 11, 2019
November 20, 2023
پێم وایە ئەم کتێبە درێژترین کتێبێک بوو کە تا ئێستا خوێندوومە کتێبەکە یان بڵێن ڕۆمانەکە چوار بەرگ بوو هەڵبەت من کتێبە دەنگییە کەم گوێدا کە هەشتا کاتژمێر بوو و نزیک بە چوار مانگ خەریکی خوێندنی ئەم کتێبە بووم بەڵام چێژی زۆرم لێ وەرگرت ڕۆمانەکە سەبارەت بە ناوچەیەکە لە ڕووسیا و هەموو گوندەکانی قەراخی ڕووباری دوون لەناو ڕۆمانەکە باس کراوە نووسە��ی ئەم ڕۆمانە واتە شلۆخۆف خۆی خەڵکی ئەو ناوچەیە بووە و بەباشی باسی هەموو شتێک دەکا ڕووداوەکان لە ساڵانی هەزار و نۆسەد و چواردە تا هەزار و نۆسەد و بیست و دوو باس دەکا و ئەو حەوت یان هەشت ساڵە شەڕ لەم ناوچەیە بەردەوامە.

 یەکەم شەڕی ئەوەڵی جیهانی و پاش ئەوەش شەڕی ناوخۆ لە نێوان سوورەکان و سپییەکان بە تایبەت قەزاقەکان  گریشکا پاڵەوانی ئەم ڕۆمانە چەند جار بیری دەگۆڕێت و پاش ئەو هەموو شەڕە کە دەیکات لە شەڕ و نامەتییەکانی بێزار دەبێ بۆ گریشکا ژیان مانا و جوانی زۆرتری هەیە و شەڕ وەکوو لەمپەرێک لەسەر ڕێگای دروست دەبێ بەڵام خۆی لەو شەڕە لانادا و بە هەموو هێز و توانای جارێک لە بەرانبەر ئەڵمانییەکان جاری دووەم لە بەرانبەر سوورەکان و کۆمۆنیستەکان و جاری سێهەمیش لە بەرانبەر لەشکری سپی لە ئۆکراین و لە هستان شەڕ دەکا.

 ژیانی پڕ لە هەوراز و نشێوی گریشکا بە جوانی لە ڕۆمانەکە باس کراوە کاتێک کە کتێبەکە دەخوێنی لە هەموو ئاڵوگۆڕەکانی ئەو سەردەمە لەو ناوچە دیاریکراوە تێدەگەی لە ئابووری لە شێوەی ژیان و کەلتوور لە ئایدیۆلۆژیای سیاسی لە جۆرافیای ناوچەکە و بە ڕاستی هەموو شتێک بۆت ڕوون دەبێت شلۆخۆف پاش نووسینی ئەم کتێبە کە زۆرتر لە دە ساڵی خایاند خەڵاتی نۆبڵی ئەدەبیاتی وەرگرت و بە ڕاستیش کە شایانی ئەو خەڵاتە بوو ئەتوانم بڵێم تا ئێستا کتێبێکی ئاوام نەخوێندووە پاش خوێندنی ئەم کتێبە زۆر زەحمەتە کتێبێکی دیکە دەست پێ بکەم بە ڕاستی هەموو کتێبێک لە بەرامبەر ئەم کتێبە بچووک و کەم بایەخە و هەر بەم هۆکارەش بۆم زەحمەتە ڕومانێکی دیکە بخوێنم.

 گریشکا دەیویست وەک خەڵکی ئاسایی ژیانی خۆی بکات بەڵام ئاڵوگۆڕی ناوچەکە هەمووی تێکدا بۆ هەتاهەتایە گریشکاو دۆنی ئارام و خێڵی قەزاق لە پێش چاوم دەمێنێت و بیری لێ کەم نامەوێ بچمە ناو قووڵایی کتێبەکە و چیرۆکەکە ئاشکرا بکەم ئەگینا دەکرێ سەد لاپەڕەش لەسەری بنووسم لە ئاکامدا بۆ خۆم ئەڵێم کاش کوردێکیش ڕۆمانێکی ئاوای بنووسایەو بۆ هەتاهەتایە ناوی خۆی وەک نووسەرێکی گەورە و ن��وی کورد وەک نەتەوەیەکی بەهێز لە مێشکی جیهان جێگیردەکرد
December 21, 2010
جلد اول از چهار جلد رو تمام کردم. با تمام آگاهي از بحث و جدل ها پيرامون ترجمه شاملو و به آذين، ترجمه شاملو رو انتخاب کردم که مهمترينش اين بود که شاملو گفته بود اين رمان رو ظرف مناسبي جهت ريختن کتاب کوچه در آن کرده بود.
بنابراين خط به خط و کلمه به کلمه خواندم و انصافا هم لذت بردم. زير هر واژه يا ضرب المثل يا عبارت جديد يا توصيف هاي شاعرانه شاملو در ترجمه خط کشيدم.
در بسياري از نظرات ديدم که اين رمان از جلد دوم به بعد ضعيف تر ميشه، من هم از اينجا به بعد رو آرومتر و سر فرصت مي خونم، چون هدفم خود رمان نيست، بلکه کار خوب شاملو هستش.
البته يکي دو ايراد جدي هم به شاملوي بزرگ دارم. يکي اينکه هيچ دليلي نداشت کلماتي مثل تنبل و شنبه و ... رو به صورتي که مي خوانيم (يعني تمبل و شمبه و...) بنويسه. واقعا وقتي بعد ز اين همه کتابخواني به اين نحوه نوشتاري عادت کرده ايم، اين کار شاملو به جز کند کردن و آزار خواننده حسن ديگري ندارد.
ايراد ديگه اختصار در نشانه گذاري و استفاده از نقطه و ويرگول هستش که به نظر شخصي من بعضي جاها کتاب رو بسيار سخت خوان مي کنه و باعث کند شدن و آزار خواننده ميشه.
ولي تلاش بي نظيرش براي احياي کلمات و تعابير عاميانه در اين کتاب و استفاده حداکثري از فيش برداري هاي کتاب کوچه (که ديگه اميدي به ادامه چاپش نميره) بسيار ارزشمند و قابل تحسينه
از مرحوم به آذين ترجمه هاي ديگري از رمان هاي بزرگ ديگر هم هست که ميتوان از آنها لذت برد. پيشنهاد مي کنم اين رمان رو با همه ايراداتي که گفتم، با ترجمه شاملو تجربه کنيد
December 14, 2022
کتاب به قدری جذاب، با ظرافت و جزئیات بسیار نوشته شده که ما مثل تاریخ صرفا نمیخونیم چه برمردم روس اون مقطع زمانی گذشته بلکه با مناسبات زندگی، امیدها و ناامیدی، رنج و به دنبال زندگی بودن مردم حاشیه دن آشنا میشیم.
ما زندگی گریگوری ملخوف رو تجربه میکنیم. اولین جنگ رو شرکت میکنیم (بخشی که اولین نفر رو کشت و حال بدی که داشت، بی‌نظیر توصیف شده بود)، با کمونيسم آشنا میشیم و از تزار متنفر، فکر میکنیم راه نجات رو پیدا کردیم ولی از حجم خشونت و برادرکشی و بی‌عدالتی طرفین ملول و مأیوس میشیم.
شخصیت گریگوری برای من ازین جهت ارزشمند بود که این ظرفیت رو داشت که فکر کنه و تصمیم بگیره بعد باز با دیدن شرایط راهش رو عوض کنه و دور از تعصب باشه (هر چند که به جواب نمیرسید و هر چند که خودش درین برادرکشی شرکت داشت). شاید برای ما که داریم چندین سال بعد ازون زمان زندگی میکنیم و آخرت نوع تفکر انقلابی اون دوران رو دیدیم، اشتباهات شخصیتهای داستان واضح باشه ولی به‌نظرم فقط شرایط بهتری رو میخواستن و بعد ایدئولوژی ذهنشون رو قفل میکرد.
کتاب صدای مردمی هست که به دلیل جنگهای پیاپی زندگی نمیکردن و بچه‌هایی که فرصت بالیدن نداشتن.
من با ترجمه به‌آذین خوندم و به‌نظرم خوب بود.

两个鬼故事店铺起名网小宝宝起名字大全免费16画起名字敬之成本分析报告射箭俱乐部起名黎巴嫩邮编易经起名取名下载火起名称店铺起名网站免费取名用繁体字起名字按照父母姓氏起名家庭理财案例纪委书记述职报告网上起名字准不准吗御姐与皮鞭空间素材闪图汕头商标转让一儿一女起名成语微信号起名字叫什么好听ghostwin8神医嫡女帝君请下嫁起名网免费取名网站大全女子手球起个什么男孩小名日志分类名称韩三千苏迎夏免费阅读保镖公司起名起名文艺于谷姓之家女孩起名大全少年生前被连续抽血16次?多部门介入两大学生合买彩票中奖一人不认账让美丽中国“从细节出发”淀粉肠小王子日销售额涨超10倍高中生被打伤下体休学 邯郸通报单亲妈妈陷入热恋 14岁儿子报警何赛飞追着代拍打雅江山火三名扑火人员牺牲系谣言张家界的山上“长”满了韩国人?男孩8年未见母亲被告知被遗忘中国拥有亿元资产的家庭达13.3万户19岁小伙救下5人后溺亡 多方发声315晚会后胖东来又人满为患了张立群任西安交通大学校长“重生之我在北大当嫡校长”男子被猫抓伤后确诊“猫抓病”测试车高速逃费 小米:已补缴周杰伦一审败诉网易网友洛杉矶偶遇贾玲今日春分倪萍分享减重40斤方法七年后宇文玥被薅头发捞上岸许家印被限制高消费萧美琴窜访捷克 外交部回应联合利华开始重组专访95后高颜值猪保姆胖东来员工每周单休无小长假男子被流浪猫绊倒 投喂者赔24万小米汽车超级工厂正式揭幕黑马情侣提车了西双版纳热带植物园回应蜉蝣大爆发当地回应沈阳致3死车祸车主疑毒驾恒大被罚41.75亿到底怎么缴妈妈回应孩子在校撞护栏坠楼外国人感慨凌晨的中国很安全杨倩无缘巴黎奥运校方回应护栏损坏小学生课间坠楼房客欠租失踪 房东直发愁专家建议不必谈骨泥色变王树国卸任西安交大校长 师生送别手机成瘾是影响睡眠质量重要因素国产伟哥去年销售近13亿阿根廷将发行1万与2万面值的纸币兔狲“狲大娘”因病死亡遭遇山火的松茸之乡“开封王婆”爆火:促成四五十对奥巴马现身唐宁街 黑色着装引猜测考生莫言也上北大硕士复试名单了德国打算提及普京时仅用姓名天水麻辣烫把捣辣椒大爷累坏了

两个鬼故事 XML地图 TXT地图 虚拟主机 SEO 网站制作 网站优化